سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک لحظه آرامش
الإمامُ الصّادقُ علیه‏السلام : إنَّ لِکُلِّ شَیءٍ زَکاةً ، وزَکاةُ العِلمِ أن یُعَلِّمَهُ أهلَهُ . هرچیزى‏زکاتى دارد و زکات دانش، آموختن آن است به اهلش. 
قالب وبلاگ
خرید آسان

 

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند 

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند(حافظ)

با سلام خدمت دوستان عزیزم،

این اولین مطلبی است که به امید خدا توی وبلاگم قرار میدم. از اونجایی که معتقدم توی این دنیا چیزی مقدس‌تر و زیباتر از عشق وجود نداره این بود که احساس کردم بهتره اولین پستم با موضوع عشق شروع بشه. متأسفانه به دلیل مشغله‌های زندگی فرصت زیادی برام نمی‌مونه که به وبلاگ سر بزنم و همین مساله باعث کندی روند کارم میشه اما امیدوارم که درهمون فرصت کوتاه باقی مونده بتونم لحظاتی سرشار از آرامش و به دور از دغدغه‌های دنیای بیرون در کنار دوستان عزیزم داشته باشم. واما عشق! چیه این احساس عجیب که بدون شک همه ما توی مرحله‌ای از زندگیمون بهش مبتلا می‌شیم و چه بسا دوستانی که همین الآن هم دارن باهاش دست و پنجه نرم میکنن!

اولین کسی که خارج از سنت ادبی تحلیل قانون‌مندی از نتایج روان‌شناختی عشق ارایه داد افلاطون بود. او مشخص کرد که عاشق شدن و دچار مرض عشق بودن تقریباً همواره با هم رخ می‌هد. افلاطون در رساله مدروس این طور بیان می‌کند که وقتی کسی معشوقش را می‌بیند روحش به یاد وضعیت تکامل یافته‌ای می‌افتد که قبل از تولد از آن برخوردار بوده است. این یادآوری باعث تجدید روح می‌شود که از آن به‌صورت رشد مجدد بال‌ها تعبیر می‌شود همزمان با رشد بال‌ها، روح به تپش می‌افتد و با احساس‌هایی مانند عذاب وجدان، آزردگی، درد و . . . به ستوه می‌آید. البته روح به‌طور همزمان لذت را هم تجربه می‌کند  . زیرا درد با خاطره اولیه تکامل ارتباط دارد. فردی عاشق به‌خاطر شیدایی و شوریدگی‌اش شب‌ها خوابش نمی‌برد و روزها آرام و قرار ندارد  . 

دیدگاه عارفان در مورد عشق نیز بسیار زیبا و به همان میزان آرمانی است، عارف دلسوخته‌ای چون حضرت مولانا عشق را چنین توصیف می‌کند:

عشق ، وصفی الهی است و هیچ انسانی نمی تواند حقیقت آن را دریابد. عشق توصیف ناشدنیست و عقل از درک آن عاجز است، اگرچه عاشق دلسوخته آن را با تمام وجود احساس می‌کند.

مولانا

 

هر چه گویم عشق را شرح و بیان      چون به عشق آیم خجل مانم از آن

عقل در شرحش چو خر در گل بخفت       شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت

گرچه تفسیر زبان روشنگر است      لیک عشق بی زبان زان خوشتر است

و به قول حضرت حافظ:

سخن عشق نه آن است که آید به زبان  

  ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت وشنفت


با ظهور علم روانشناسی دانشمندان این حوزه درصدد برآمدند که عشق را از منظر علمی و با دیدی واقع‌گرایانه بررسی کنند. چنانکه فروید در روان‌کاری خود، عشق را پیامد ثانوی میل جنسی سرخورده معرفی می‌کند. بر این اساس از نظر فروید، عشق تنها نوعی خودفریبی است. برای این مسأله دو دلیل وجود دارد. اول آن‌که عاشق شدن تاحد زیادی متأثر از یادگیری و تجربه فرد است  . بدون توانایی شناخت علل واقعی عشق، تلاش ما منحصر به مجموعه توجیه‌هایی درباره عشق خواهد بود که ارتباطی با هر آن چه که در واقعیت می‌گذرد نخواهد داشت. دوم آنکه باورهایی در مورد رابطه عاشقانه و عشق رومانتیک به ما اجازه می‌دهد تا واقعیت و ماهیت دردسرساز دلبستگی‌هایمان را پنهان کنیم  . 

اما به نظرمی‌رسد یکی از نقطه نظرهای روانشناختی جالب و در عین حال جامع از عشق، دیدگاه اشترنبرگ است. از نظر اشتنبرگ عشق مثل یک مثلث است و بهترین عشق به مثلث‌متساوی‌الاضلاع شباهت دارد. منظور این است که عشق سه عنصر دارد:

صمیمیت: یعنی نزدیکی در رابطه. اموری که شما و یارتان در آن سهیم می‌باشید اما فرد دیگری از آن‌ها خبر ندارد. رازها و تجربه‌های فردی و مشترک، احساس راحت بودن در کنار یار، بیان راحت عقیدها و نقطه نظرهای خود و صمیمیتی فراتر از نزدیکی جنسی و فیزیکی.

هوس (شهوت): انرژی بخش رابطه می‌باشد. هوس، شهوت و تمایل‌های جنسی رمانتیک بودن. اشتیاق برای در کنار هم بودن و رفع سریع مانع‌ها برای وصال. احساس‌های شدید، جاذبه جنسی.

تعهد: عنصر شناختى عشق را تشکیل مى‌دهد و منظور از آن تصمیم‌گیرى براى ادامه? رابطه و ماندن در کنار معشوق است .

از ترکیب این عناصر عشق ما شاهد 8 نوع عشق هستیم که عبارتند از:

1) فقدان عشق: زمانی است که ابعاد سه گانه‌ی عشق در روابط افراد بسیار کمرنگ است یا اصلا وجود ندارد. مثل بسیاری از روابط رسمی که افراد مرتبط با همدیگر دارند.

2) مهر و علاقه: به نوعی رابطه اجتماعی قلمداد می‌شود که طرفین نسبت به یکدیگر احساس صمیمیت می‌کنند. بدون آنکه در این رابطه تعهد و شور و هیجان دخیل باشد. در واقع کشش و تمایلی است که به سبب شباهت رفتاری میان دو نفر ایجاد شده است، مانند علاقه دو همکار به یکدیگر.

3) دلباختگی: تنها ظهور بی‌شائبه‌ی احساس و هیجان نسبت به دیگری است، مانند ابراز تمایل به دیگری در سنین التهابات جنسی و جسمی. در این نوع عشق بعد شوریدگی بر روابط افراد حاکم است و احساسات جنسی و اشتیاق شدید به شریک و یار را درگیر می‌کند.

4) عشق تهی: در واقع نوعی رابطه‌ی اجتماعی است که از ویژگی تعهد و وفاداری بهره مند است،   بدون آنکه درگیری احساسی و عاقلانه ای میان طرفین وجود داشته باشد. مثل تعصب نسبت به دوست. در این نوع عشق، انسانها دارای رابطه‌ی عاطفی طولانی متقابل هستند و یا آنقدر با هم مانده¬اند که بهم عادت کرده‌اند و یا به علت ترس از بی پناهی و بی کسی به وجود  می‌آید.

5) عشق آرمانی: از شور و هیجان و صمیمیت بهره مند است ولی تعهد واحساس متقابل در آن دیده نمی‌شود. در این رابطه، طرفین احساس یکدیگر را به تلاطم می‌کشند و از شباهت رفتار و کردار یکدیگر به صمیمیت می‌رسند، اما چون تعهد و وفاداری حضور ندارد برای رشد و بالندگی یکدیگر عهد و پیمانی ندارند. خودافشایی بسیار بالاست و طرفین به دلیل این خود افشایی و بیان عقاید خود ترس از طرد شدن ندارند. با این حال به دلیل فقدان تعهد امکان تداوم این عشق اندک است.

6) عشق رفاقتی: دراین رابطه صمیمیت و تعهد موج می‌زند. این نوع عشق همراه با مقدار زیادی صمیمیت است و روابط جنسی در آن نیست یا خیلی کمرنگ است. بیشتر عشق های آرمانی اگر به درازا بکشند به این نوع عشق تبدیل می‌شوند، مثل عشقی که بین زوج هایی که فرزند دارند مشاهده می‌گردد.

7) عشق ابلهانه: ترکیبی از شوریدگی و تصمیم - تعهد است. تایید عقل و اگاهی را نادیده می‌گیرد و فقط از شورو هیجان و تعهد شکل می‌گیرد. این تمایل همان رفتاری است که فردی  خویش را برای دیگری به آب و آتش می زند، ولی هیچگاه نیندیشیده است که به چه دلیل و بر اساس چه عقل و تدبیری چنین می‌کند؟ این حالت گردبادی از هیجانات است که زود فروکش می‌کند. استرنبرگ می گوید: در این حالت افراد در نگاه اول عاشق هم می‌شوند و خیلی زود و بدون اینکه یکدیگر را بشناسند تعهد می‌کنند که یک رابطه‌ی طولانی داشته باشند.

8) عشق کامل: نوعی رابطه اجتماعی است که به طور همزمان سه ویژگی صمیمیت، شور و تعهد حضور داشته باشد. فرایندی دو سویه است که طرفین در جهت رشد و بالندگی یکدیگر حاضر به هر گونه گذشت هستند. در اینجا، تعهد چون بیرقی آتشین نمایان می شود و از هرز رفتن هر یک از طرفین، جلوگیری می‌نماید. تعهد و مسئولیت امکان ارتکاب به خطا و اشتباه را از طرفین می‌گیرد و تلف شدن توانمندی های آن ها را هشدار می‌دهد و وظیفه‌ی انسان سازی هریک را یادآوری می کند .

خب! عشق شما توی کدوم گروه قرار می‌گیره؟

به نظر من عشقی که نسبت به خانواده  داریم باید نوع ششم یعنی عشق رفاقتی باشه که شامل تعهد و صمیمیت میشه و عشقی که نسبت به معشوق داریم باید نوع هشتم یعنی عشق کامل باشه!

اما ازاین حرفا که بگذریم  می‌رسیم به این مسئله مهم که چطور می‌تونیم نظر کسی رو به خودمون جلب کنیم! البته شما دوستان خوشتیپ که قطعاْ نیازی به این ترفندها ندارین؛ اینا بیشتر به درد خودم میخوره! اما با این حال توی پست بعدی برخی از این فاکتورهای تعیین کننده‌ی عشق رو مطرح میکنم تا انشاله دوستان عزیز آنتی ترفند بشن!!

 

 

 


[ شنبه 92/9/2 ] [ 11:37 عصر ] [ علیرضا یوسفی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

دانشجوی ارشد روانشناسی هستم، گرایش مورد علاقم رواشناسی اجتماعیه و از میان صاحبنظران روانشناسی به زیگموند فروید و دکتر دادستان ارادت خاصی دارم. سعی میکنم همیشه این جهان بینی رو نسبت به خودم و دیگران داشته باشم: من خوب و دیگران خوب!
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب




بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 5474